سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ طنز کاکتوس

 

[ و او را گفتند خردمند را براى ما بستاى فرمود : ] خردمند آن بود که هر چیزى را به جاى خود نهد . [ پس او را گفتند نادان را براى ما وصف کن ، گفت : ] وصف کردم . معنى آن این است که نادان آن بود که هر چیز را بدانجا که باید ننهد ، پس گویى ترک وصف ، او را وصف کردن است چه رفتارش مخالف خردمند بودن است . ] [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?کاکتوس

پنج شنبه 88/7/16  ساعت 12:30 عصر

مجموعه شعر طنز...3

از نوشداروی طرح ژنریک سیدحسن حسینی

 

صورت مسئلة بی‌آرایش!

 

یک نفر شاعر بود

یک نفر تاجر بود

تاجر مورد بحث

در علوم ادبی دستی داشت

شعر بازی می‌کرد- مثل کفتربازی-

شاعر ما روزی

شعر «آزاد»ی گفت

شعر مذکور به دست تاجر واصل شد

تاجر از خواندن شعر

عصبانی شد و آن را جر داد

بعد از آن – با وقار ادبی –

پاکت ارزن خود را برداشت

روبه کفترهایش – غرق در سجع ملیح –

اندر اوصاف و مزایای اصالت در شعر

نطق غرّایی کرد

(صورت مسئله طولانی شد، می‌بخشید!)

مختصر شرح دهید:

1- صله در شعر چه نقشی دارد؟

2- بغبغو یعنی چه؟

(لطفاً از حاشیه پرهیز کنید.)

و موفّق باشید!

 

امانت

 

شاعری وارد دانشگاه شد

دم در

ذوق خود را به «نگهبانی» داد!

 

نان و پسته

 

شاعری می‌لنگید

ناقدی نان می‌خورد!

تاجری پسته خندان می‌خورد؟

 

اشتباه

 

شاعری قبله‌نما را گم کرد

سجده بر

مردم کرد!

 

آرامش

 

شاعری

وام گرفت

شعرش آرام گرفت!

 

طریقت نو

 

زاهدی نوبنیاد

راه و رسم عرفا پیشه گرفت

لنگ مرغی برداشت

و به آهنگ حزین آه کشید:

«مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک!»

 

عبور

 

شاعری خون قی کرد

تاجری دید و خیال کرد

گربه‌ای

دور لبش را لیسید

عابری راه خودش را طی کرد!

 

طباق

 

نرخ غم ارزان شد

از تورّم

دل شاعر ترکید!

 

امضا

 

تاجری ارّة برقی آورد

پای یک منظره را

امضا کرد!

 

رابطه

 

شاعری ضربت خورد

تاجری شعرشناس

در ته حجرة خود

شربت خورد!

 

تسلسل

 

و زمین می‌گردد

شاعری می‌پژمرد

عارفی جان می‌داد

زاهدی غسل جنابت می‌کرد!

و زمین می‌گردید...

 

 

دیدن

 

شاعری در وسط کوچة دل

عشق را

گیج و هراسان می‌دید

آن‌ طرف‌تر امّا

تاجری- حبّة قندی در دست-

از هجوم پشه‌ها

سان می‌دید!

 

برکت

 

شاعری رفت به ده

برکت از گندم آبادی رفت

کدخدا شاعر شد!

 

انحنا

 

شاعری خم می‌شد

منشی قبلة عالم

می‌شد!

 

ذوق

 

شاعری خانه نداشت

در خیابان خوابید

شهرداری سر ذوق آمد و

اقدامی کرد!

 

اثبات

 

جمع دربارة اثبات وجود ازلی گپ می‌زد

ژنده‌پوشی طلب برهان کرد

شاعری شعری گفت

عاشقی آه کشید

عارفی هوهو کرد

تاجری دسته‌چکش را رو کرد!

 

جست‌وجو

 

سالکی خسته به دنبال حقیقت می‌رفت

در مجاریّ اداری

گم شد!

 

خدا و خرما

 

زاهدی نام خدا را به زبان جاری کرد

بعد

خرما را خورد!

 

سرمه و آواز

 

بلبلی هفت‌چمن می‌نالید

تاجران هنری

سُرمه به خوردش دادند!

 

خنده

 

شاعری اشک نداشت

و لهذا خندید!


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزه گرفتن بعضی ها ...!
لباس فرم
هدفمند کردن یارانه ها
طنز نوروزی
مونتاژیات ادبی !
آنفولانزا
دوبیتی طنز
انواع پیغامگیر… گوش کنید!!
مجموعه شعر طنز...8
مجموعه شعر طنز...7
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

221020

بازدید امروز

13

بازدید دیروز

20


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

وبلاگ طنز کاکتوس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بهار1388
زمستان1387
پاییز 1387
بهار1387
پاییز1386
تابستان1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1388
پاییز 1388

 لینک دوستان

با هم بخندیم ولی به هم نخندیم!!!
طنز نوشته های من
از قلم اندیشه تراوش می کند
یادداشت های من
کوراب
بازتاب نفس صبحدمان
حسین پناهی
دست نوشته های پراکنده من
شبکه علمی کشور

اشتراک